[ و مردمى را در مرگ یکى از آنان تعزیت گفت و فرمود : ] این کار نه با شما آغاز گردید ، و نه بر شما به پایان خواهد رسید . این رفیق شما به سفر مىرفت کنون او را در یکى از سفرهایش بشمارید ، اگر نزد شما بازگشت چه خوب و گرنه شما روى بدو مىآرید . [نهج البلاغه]
جمعه 86/11/26 ساعت 4:37 عصر
وای اگر روزی کنی قصد دل دیوانه ام
زندگی را پای تا سر غرق رویا می کنم
کوچه برفی
چه شب ها تاسحر نام تورا از دل صدا کردم
دلم را با جنون بی کسی ها اشنا کردم
نفهمیدم چه رنگی دارد این شبهای شیدایی
که قلبم را فقط باخاطراتت مبتلا کردم
چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی
براه کوچه برفی تراازخودجدا کردم
نفهمیدم که میمیرم نباشی مثل پروانه
تورامن درته این کوچه برفی رها کردم
چه شبها تاسحرباقاصدک درخلوتی بی رنگ
نشستم موبه موی خاطراتت سواکردم
به پای قاصدک بستم صبوری راشبیه گل
نوشتم روی گل برگش که من بی تو چه هاکردم
خبرداری که میایی سوار شاپرک درباد
بیا ای اوج زیبایی که غمهارا رها کردم
نوشته شده توسط: مهران پ.ر
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدیدهای امروز:: :: بازدیدهای دیروز:: :: درباره خودم :: :: لینک به وبلاگ :: :: اوقات شرعی ::
::فهرست موضوعی یادداشت ها :: خبر های داغ . عاشقانه . :: وضعیت من در یاهو:: :: خبرنامه ::
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
3928
9
0